کتاب نگاهی متفاوت به جرم و جزا نوشته پویا منصفی
جهان سوم در مقابل جهان اول كه متشكل از نظامهاي مردمسالار پيشرفتهی سرمايهداري و جهان دوم، متشكل از كشورهاي پيشرفته صنعتي كمونيست، بود قرار داشت و اصطلاح جهان سوم براي اولين بار توسط «آلفودسووي» به منظور طبقهبندي آن دسته از كشورهاي جهان كه از دو بلوك سياسي– نظامي و اقتصادي آن زمان(بلوك شرق و غرب) خارج بودند به كار برده شد، و بعد از آن اين اصطلاح نامي شد براي اغلب كشورهاي آسيايي-آفريقاي و امريكاي لاتين كه هم داراي اقتصادي ضعيف بودند و اغلب آنها بعد از جنگ جهاني دوم از چنگ استعمار رهايي يافته و به استقلال رسيده بودند.اين كشورها زماني به استقلال رسيدند كه جنگ سرد بين دو بلوك شرق و غرب حاكم بود و اغلب آنها كه با كشورهاي استعمارگر سر ستيز داشتند با هم هماهنگ شدند كه هيچكدام به اين دو اردوگاه جنگ سرد نپيوندند و در بين سالهاي 1960-1950 سعي كردند يك هويت سياسي مستقل براي خود تعريف كنند كه آنها را از دو گروه كشورهاي «كاپيتاليست و سوسياليست» جدا كند كه رهبران اين جنبش عبارت بودند از «جواهر لعل نهرو» از هندوستان، «جمال عبدالناصر» از مصر، «سوكارنو» از اندونزي و رهبران ديگري كه هدايت اين كشورها را در دست داشتند.اين كشورها كه عنوان «عدم تعهد» در مقابل شرق و غرب را بر خود نهاده بودند در سال 1955 در كنفرانس باندونگ در اندونزي گردهم آمدند با اين هدف كه در برابر دو گروه كشورهاي شرق و غرب يك نيروي سوم بهوجود آورند. و عامل همبستگي آنها نيز تلاش در راستاي برانداختن استعمار سياسي و اقتصادي و همكاري با جنبشهاي آزاديخواه و استعمارستيز بود و مهمترين نكاتي كه در اين كنفرانس بر آن تأكيد داشتند عبارت بود از يكپارچگي، حاكميت و برابري ملتها و نژادها، دخالت نكردن در امر داخلي كشورها و خودداري از پيوستن به پيمانهاي دفاعي گروهي به خاطر همزيستي صلحجويانه....